ولایت فقیه در کلام امام خمینی (ره)2

امام خمينى ره فرمود: مجموعهء قوانين اسلام كه در قرآن و سنت آمده , توسط مسلمانان پذيرفته و مطاع شناخته شده است . اين توافق و پذيرفتن (مردم ) كار حكومت را آسان نموده و به خودِ مردم متعلق كرده است .

چون اين سؤال از شبهاتى است كه امروزه دشمنان حاكميت دين اسلام , با هزينه هاى زيادى آن را مطرح مى كنندتا اذهان جوانان پاك دل را غبار آلود نمايند, براى تبيين شفاف تر, به شيوه و كلام ديگرى اين سؤال را پاسخ مى گوييم .

مشهور ميان فقهاى شيعه از گذشته تا كنون اين بوده كه فقيه از سوى شارع مقدس به عنوان (ولى ّ) منصوب شده ومشروعيت (ولايت ) از ناحيهء شرع مقدس تأمين شده است . به ديگر بيان : مشروعيت حكومت از ناحيهء شرع حاصل شده و شارع بوده كه به هر كسى كه به مقام فقاهت برسد و داراى عدالت باشد و قدرت ادارهء جامعه را داراباشد, ولايت اعطا كرده است . اما شخصِ واجد شرايط براى اِعمال حكومت و ولايت , نيازمند مقبوليت از ناحيه ءمردم است . اگر مردم او را نپذيرند, او عملاً توانايى اِعمال ولايت را نخواهد داشت . بنابراين مردم اگر فقيه را نپذيرند,عملاً فقيه در عين حالى كه ولايت دارد, نمى تواند اِعمال حكومت كند, مانند معصومان : كه ما معتقديم به صورت خاص از ناحيهء خداوند نصب شده اند و در عين حال بسيارى از مردم چون با آن ها هماهنگى و همكارى نداشته اندنتوانستند اِعمال ولايت كنند و حكومت تشكيل دهند و اين امكان در خارج برايشان پيدا نشد, اما اگر مردم هماهنگى پيدا كردند, على بن ابيطالب (ع)توانستند ادارهء امور را به دست بگيرند. اين جا ما معتقد نيستيم مردم بودندكه حكومت را به على (ع)دادند و به حكومت او مشروعيت بخشيدند, بلكه در واقع على (ع)در موقع خانه نشينى ,ولايت داشت , ولى نمى توانست اين ولايت را در خارج اِعمال كند.

امكان تحقق اين ولايت در خارج وجود نداشت و مردم زمينهء تحقق ولايت را فراهم كردند.( هادوى , هفته نامهء شما, پنج شنبه 8آبان 1376 ص8)

در روزگار غيبت چون فقها متعدد هستند, بنابر نظريهء (انتصاب ) همهء كسانى كه داراى سه شرط لازم يعنى فقهاهست , عدالت و قدرت و كفايت تدبير به ادارهء شئون جامعه باشند, ولايت دارند.






نظرات:




گزارش تخلف
بعدی