ولایت فقیه ، ضرورت انکار ناپذیر

خدا انسان را به صورت اجتماعي آفريده و براي رسيدن به كمال ابدي وي برنامه و قوانين لازم را وضع نموده است و چون انسان‏ها به صورت اجتماعي زندگي مي‏كنند، نيازمند نظم مي‏باشند. در سايه نظم است كه جامعه شكل مي‏گيرد و حيثيت اجتماعي افراد ظهور مي‏كند و حيات اجتماعي تحقق مي‏يابد و از حيات حيواني و نباتي ممتاز مي‏گردد.  براي انتظام در جامعه، قانون لازم است و اين قوانين از سوي خدا وضع شده و به وسيله پيامبران به مردم ابلاغ مي‏شود. در حديثي امام صادق (ع؟ فرمود: چون خداوند منزه است كه خلقش بتوانند او را ببينند و لمس كنند و ارتباط مستقيم داشته باشند، ضرورت يافت كه سفيراني از سوي خداوند باشند تا واسطه ميان خلق و خالق باشند. (شيخ كليني(ره) اصول كافي ج 1، ص 168 ح 1) بدين صورت قانون الهي و دين اسلام، توسط حضرت محمد (ص) به مردم ابلاغ شد. بعد از آن راه او توسط امامان معصوم (ع) پي گرفته شد. در عصر غيبت حضرت مهدي (عج) باز بايد اجراي احكام الهي صورت گيرد و به هيچ عنوان نبايد تعطيل شود. بايد حدود الهي اجرا شود. براي اجراي احكام، نيازمند شخصي است كه ولايت داشته باشد كه اين ولايت بايد به اذن خداوند باشد چرا كه همه چيز آفريده الهي بوده و مالك تمام هستي و از جمله انسان او است و هيچ انساني حق ولايت بر انسان ديگر ندارد چرا كه هر انساني آزاد آفريده شده است.

در مورد ولايت فقيه دلائل فراواني از روايات اهل بيت و عقل وجود دارد. ما به يك دليل عقلي در بالا اشاره كرديم. چون ولايت فقيه به معناي ولايت فقاهت بعضي ولايت مكتب و كامل و جامع الهي و اسلامي است، بازگشت چنين ولايت، قيوميتي به ولايت خداوند و قيوم بودن او است. وجه اشتراك فقيه با امام معصوم (ع) بُعد اجراي احكام و اداره جامعه اسلامي است.

ولايت فقيه ولايت مديريتي بر جامعه اسلامي است كه بدين منظور اجراي احكام و تحقق ارزش‏هاي ديني و شكوفا ساختن استعدادهاي افراد جامعه و رساندن آنان به كمال در خور صورت مي‏گيرد. تفاوتي بين فقيه و امام معصوم (ع) از جهت اجراي احكام و اداره جامعه اسلامي نيست. همان گونه كه اگر در زمان وجود امام معصوم و حاكميت و ولايت او از طرف امام معصوم فرماندار يا حاكمي براي شهري معين مي‏شد، مردم آن شهر و منطقه ملزم به اطاعت از آن حاكم و فرماندار بودند همين مسئله در زمان غيبت امام در حد گسترده‏تر از يك شهر قرار داردبنابراين همان وظايف و حقوقي كه بدين بُعد مربوط است، براي فقيه ثابت مي‏باشد، مگر اين كه از جمله شؤون مختص به معصوم باشد. با توجه به اهميت جايگاه ولايت هر شخصي نمي‏تواند عهده دار اين وظيفه خطير شود، بلكه شرايط ذيل در فقيه لازم مي‏باشد:

1 - اجتهاد مطلق   2 - عدالت مطلق  3 - قدرت مديريت و رهبري


در عصر غيبت فقيهان جامع الشرايط نزديك‏ترين انسان‏ها به امامان معصوم از حيث شرط علم و عدالت و تدبير و لوازم آن مي‏باشند. تفاوت بين ولايت معصومين (ع) و فقيه در اين است كه بيعت با پيامبر (ص) و امام معصوم هيچ گاه قابل زوال نيست، زيرا آنان از مقام عصمت در علم و عمل برخوردارند ولي بيعت با فقيه حاكم اولاً تا زماني است كه امام معصوم ظهور نكرده باشد. ثانياً تا زماني است كه در شرايط رهبري خللي وارد نشده باشد. اگر قصوري از ناحيه ولي فقيه در شرايط و وظايف ايجاد شود خود به خود از مقام خويش عزل شده است.

از اين سخن كه حرف ولي فقيه مانند حرف امام معصوم است، بدين معنا است كه در شؤون حكومتي و اداره امور اجتماعي و مسائل ديني همان طور كه اطاعت از معصوم واجب است اطاعت از ولي فقيه نيز واجب مي‏باشد. انجام گناه توسط ولي فقيه بر سه قسم است:

اول: اگر ولي فقيه (كه معتقد هستيم معصوم نيست) گناهي عمداً مرتكب شود و از آن گناه توبه نكند، به طور خودكار از مقام خويش منعزل و برداشته مي‏شود.

قسم دوم: اگر گناهي را مرتكب شود و بعد توبه كند، اشكال ندارد البته با توجه به اين كه ولي فقيه انسان فرهيخته‏اي است كه ساليان سال با مجاهدت نفس و ترك هواي و هوس و پشت كردن به دنيا شايستگي لازم براي اين مقام را كسب نموده و توسط خبرگان رهبري اين شرايط احراز شده است. از چنين شخصي كمتر احتمال گناه و خطا مي‏رود هر چند كه معصوم نيست.

قسم سوم: از ديگر سو در مواردي احتمال دارد تصميماتي گرفته باشد كه با گذشت زمان، نادرست بودن آن ثابت شود و به اشتباه خويش اعتراف كند كه اين قسم هيچ خللي در رهبريش ايجاد نمي‏كند، بنابراين در هر حال چون فرض اشتباه و خطا در ولي فقيه وجود دارد اطاعت و فرمانبرداري از او تا زماني است كه برخلاف حكم الهي و فرمان خداوند و دستورهاي دين مبين اسلام عمل نكند در غير اين صورت اطاعت از او لازم و واجب نخواهد بود. 

براي اطلاع بيشتر به كتاب ولايت فقيه استاد فرزانه آيت الله جوادي آملي رجوع نماييد. اين نوشتار تماماً  برگرفته از اين كتاب مي‏باشد.







نظرات:




گزارش تخلف
بعدی